۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

آخرین پست وبلاگ روژین محمدی، دوشنبه ۱۰ اکتبر ۲۰۱۱

بر لبخند ت ک ه ت ک ه اش دردی برای خاکستر بعدی متولد شد ! 
بوسیدمشان عاشقانه و شروع شد ! در دست هایم ذوب می شدند ! پاره می شدند ! و تکه تکه هایشان در گوری دسته جمعی دفن می شد !
اشکی سرازیر نمی شود ! دلی هوس قرص ماه می کرد برای دیوانگی هایش ! درد می کشید اما شیشه ی قرص ها را حتا نگاه نمی کرد !
پوکه های خشاب خالی از رفاقت های به خاک سپرده در سرم شمرده می شدند و همچنان تکه تکه ها با بغضی خنده دار فرو می رفتند !
دستانی با زخم های فراوان که زیباتر از لبان قلوه ای تو هستند پاره ات می کنند ! تو سالمی و الان راه می روی یا در تختخوابی آغشته به بوی کنیاک و علف و عرق می خندی ! اما در ذهن من در دستان مترحمم پاره پاره می شدی و اشک می ریختی و التماس می کردی و من مازوخیسمی سادیستی را در چشمان دروغینت آتش زدم !
به ارگاسم رسیدم و بر لبخند تکه تکه ات و چشمان نابود شده ات تمام لذتم را پاشیدم پر از درد !
نبش قبر نمی کنم دیگر ! مرده ای شده ام که زندگان در گور خفته را خفه می کنم !
زن روی دیوار با لبخند نیمه و کج در تاریخ متقارن با روز ریدمان من زاییده شد دیشب تا روز دیگری خاکستر شود !
او اکنون رفته است و دیوار سفید است مثل قرص های درون مشتم !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر